فیلم جولیا بودن ، معرفی و نقد و آنالیز ، Being Julia (2004)

به گزارش وبلاگ آقا ایرج، فرانک مجیدی: تئاتر، مسلماً اصیل ترین گونه اجرای داستان است. سینما، فرزند تئاتر، در روزهای اولین تولدش این وابستگی را به عینه نشان می داد. در حقیقت فیلم های اولیه، تئاتر فیلم برداری شده بودند. فیلم های صامت و حرکات و گریم های اغراق شده تئاتری و محیط محدود فیلم برداری نمونه حکومت جو تئاترند. تا آنکه سینما راه خودش را یافت. اما هر فرزندی، باید به مادر خود ادای دین کند. کاری که آل پاچینو در در جستجوی ریچارد انجام داد. جولیا بودن محصول سال 2004، و به کارگردانی ایستوان سزابو، عرض ادب سینما به تئاتر در سال های اخیر است.

فیلم جولیا بودن ، معرفی و نقد و آنالیز ، Being Julia (2004)

جولیا لمبرت (آنت بنینگ) بازیگر تئاتر بسیار مشهور و محبوب اواخر دهه 30 در لندن است. او به سال های میانی عمر رسیده است و شوهرش، مایکل گوسلین (جرمی آیرونز) کارگردان معروف تئاتر است که با تعریف مدرن بودن کاری به کارهای هم ندارند. آن ها پسر جوانی به نام راجر(تام استاریج) دارند. جولیا بیشتر اوقات خود را با دوستان معدودش که عزیزترینش چارلز است و یاد معلم تئاترش (مایکل گمبن) که 15 سال پیش مرده می گذراند و چندان از زمزمه هایی که پشت سرش از رفتار راحتش شنیده می گردد ابا ندارد. با ورود یک جوان آمریکایی، تام (شاون اوانز) و روابط پنهانی ای که این ورود به وجود می آورد. موقعیت هنری و اجتماعی جولیا به خطر می افتد. همه منتظر سقوط جولیا هستند…

جولیا بودن داستان جنگ زنانه ای است که یک زن در خستگی میان سالی با آن روبرو می گردد. غلیان ناپخته عواطف و شکستن قلب و خیانت هایی که می نماید و در حقش روا می گردد. اما به هر حال، او شخصیت اول است. ماجرا این است که او مانند آن چه زنان آسیب دیده انتظار می رود جیغ نمی کشد، به خائنان سیلی نمی زند، خود را حلق آویز نمی نماید؛ فقط می گذارد جریان زندگی با تمام شدتش او را ببرد. پرده آخر را او معین می نماید. او یک بازیگر واقعی تئاتر است که زندگی اش هم در نقش بازی کردن می گذرد.

این فیلم، مسلماً باید از شدت درخشش بنینگ، آنت بودن شناخته شوند. در تک تک لحظات، مسحور هنر بالای بازیگری او می شوید. اصلاً کس دیگری به چشم نمی آید. این خیلی خوب نیست. نه برای داستان و نه برای بازیگران دیگر. کنکاش چندانی روی بازیگران دیگر نمی گردد. لایه های فکر و زندگی کاراکترها قربانی بودن جولیا می گردد و در حد حاشیه هایی برای خالی نبودن عریضه پایین می آیند. پسر جولیا و مایکل، زائدترین قسمت فیلم است که نه بازی اش خوب است و نه حرف خاصی برای گفتن دارد. مسلماً دل بیننده به خاطر جرمی آیرونز می شکند. او در چند صحنه نشان داد واقعاً دارد کوشش می نماید که از حاشیه خارج گردد، دیده گردد، در همان چند چشمه کار کوچک، نشان می دهد کارش را بلد است اما فیلمنامه به او اجازه خودنمایی نمی دهد. فیلم به یاد ماندنی Damage او را به یاد بیاورید که در سکانس آخر با آن نریشن و فقط نگاهش چه بازی شکوهمندی کرد! بدشانسی آیرونز، بازی در فیلم تاجر ونیزی در همان سال بود که این بار به جای بنینگ، آل پاچینو همه بازیگران فیلم را هیچ کرد!فرصت دیگری که فیلم سوزاند، استفاده ای بود که می توانست از کاراکتر دوست جولیا بکند و نکرد. در عوض همه این ها، با این فیلم یک بازی فرای توان توصیف از آنت بنینگ می بینید که تمام این نقدها را کمرنگ می نماید. او برای این نقش کاندید جایزه اسکار برای برترین بازیگر نقش اول زن شد، اما هیلاری سوانک که فیلم تحسین برانگیزعزیز میلیون دلاری را روی پرده داشت، گوی سبقت را از او ربود.

صحنه و لباس ها کاملاً با دقت طراحی شده اند. تمام دکورها و آرایش موها و حتی مدل لاک ناخن جولیا با دقت انتخاب شده است. از نقاط جالب فیلم، حضور کوتاه فرزند جرمی آیرونز، مکس آیرونز در نقش فرعی جوانی است که زمان حضور جولیا روی صحنه را به او اطلاع می دهد.

زیباترین صحنه فیلم مسلماً نمایش آخر است. شخصاً دفعه اول که این قسمت را دیدم، این قدر مات بازی آنت بنینگ بودم که دوباره و دوباره و در مجموع 4 بار این سکانس را پشت سر هم نگاه کردم! و در اینجای فیلم بود که احساس کردم سینما وظیفه دارد تمام قد، با سری پایین و دست های جفت شده در پیش، مقابل تئاتر احترام بگذارد!

منبع: یک پزشک

به "فیلم جولیا بودن ، معرفی و نقد و آنالیز ، Being Julia (2004)" امتیاز دهید

امتیاز دهید:

دیدگاه های مرتبط با "فیلم جولیا بودن ، معرفی و نقد و آنالیز ، Being Julia (2004)"

* نظرتان را در مورد این مقاله با ما درمیان بگذارید